روز های خاکستری  من

روز های خاکستری من

میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی
روز های خاکستری  من

روز های خاکستری من

میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی

برداشت هائی ساده از زندگی

برداشت اول : زنده باد آزادی

امروز شنیدم یکی از کارمندای اداره ... بدلیل اینکه در مورد اعدامهای اخیر و دانشجوهای زندانی در اداره حرف زده بود به حراست اداره فراخوانده شده .... یادمه چند سال پیش که به قول بعضی ها اصلاحات  چی ها در مملکت حکومت میکردند برای دیدن دوستی به استانداری شهر رفته بودم ،پس از خوش و بش معمول شروع به بحث در مورد آزادی و رابطه حکومت با مردمان و... بودیم که ایشان من رو از این بحث ها در این مکان بر حذر کردند ، وقتی دلیل این کار رو پرسیدم مسائل حراستی و ...رو عنوان کرد . در دوران دبیرستان معلم تاریخی داشتیم که در برابر سؤالات بیشمار من اینگونه جواب میداد : تو جواب این سؤال رو میخوای یا  جواب اونی که تو کتاب نوشته شده...!!!اینها مثالهائی بود در نهایت سادگی برای فقدان امنیت برای آزادی بیان ( دقت کنید من در مورد دانشجویان ، سیاسیون ، روزنامگاران حرف نزدم بلکه اتفاقات روزمره ای که برایمان رخ میدهد  را بیان کردم پس تا اطلاع ثانوی بهترین محل برای گفتمان همان تاکسی و بقالی سر کوچه می باشد!!!)

 

برداشت دوم : شهر من

شهرمن شهریست با خیابانهائی تکراری با انبوه ترافیک  وحشتزا ، با مردمانی که همیشه عجله دارند با رانندگانی که دیگر برای پیران و بچه ها و حق آنها ارزشی قائل نیستند ، شهر من شهریست که مردمانش خنده را گم کرده اند  و تفریح جواناش خیابان نوردی آنهام فقط در یک خیابان خاص است !!! شهر من دیگر هوای تمیزی ندارد این را از هاله دودی که هر صبح بربالای شهر میبینم میشود فهمید ، در شهر من طرح ترافیکی اجرا میشود که من مچ یکی از طراحان این طرح ترافیکی آقای دکتر...... رو در حین نقض این طرح ترافیکی گرفتم... شهر من شهریست که مردمانش همیشه در حال حرف زدن با تلفن همراه هستند حتی در حین رانندگی ، آنها واهمه و ترس دارند از اینکه حتی چند لحظه این تکنولوژی روز رو خاموش بکنند حتی در حین راز و نیاز با معبود...شهر من شهریست که برای ورود جناب پرزیدنت احمدی نژاد خیابانی را که حفاری شده بود شبانه دفن و بدون زیر سازی آسفالت میکنند... لطفا" به حرفای من که در نهایت سادگی نوشته شده فکر کنید ، راستی اسم این شهر چی بود؟؟

 

برداشت سوم : ...

ده بار نوشتم و پاک کردم ، ذهنم یاری نمیکنه این روزا همه چی ام به هم ریخته ، فقط پائیز زودرس کم بود که اونم با اومدنش دلهره های پائیزی رو برام به ارمغان آورده ...

اصلا" بی خیال

 

موفق باشید و سعادتمند...