سلام
خیلی وقت بود از با فراغ خاطر تو وبلاگم مطلب ننوشته بودم
این روزا که اکبر رو کمتر میبینم و نق زدن های پی در پی اون (برا آپ کردن وبلاگ ) بالا سرم نیست، این روزا که بیشتر فکر و ذهنم مشغول کار هست، این روزا که خاکستری ترین روزهای سال 86 رو تجربه میکنم ، از وبلاگ و وبلاگ نویسی کمی دور شده ام...
میخواستم از محیط کارم بگم تا تنوعی در پست های وبلاگ باشه ، از ابتدای امسال تو یه شرکت مشغول به امر شریف مشاوره و نظارت در پروژه های گازرسانی شدم ، چند ماه اول صرف کارآموزی و امتحانات پی در پی برای احراز صلاحیت ام در این حیطه گذشت که در نهایت ختم به خیر شد و تونستم از لحاظ فنی مورد قبول حضرات و عالیجنابان بشم!!!
هدف از پروژه ای که ما تو اون داریم فعالیت میکنیم ، بروز رسانی خطوط گاز شهر هست تا اینکه وسط زمستون و یخبندان قطعی گاز به حداقل برسه و ملت همیشه در صحنه ار این بابت ضدحال نخورند و براحتی و با فراغ بال بتونند کاندیدای محترمشون رو برای مجلس انتخاب بکنند(این قسمت آخری رو جدی نگیریدشوخی کردم) یک شرکت فنی بزرگ و کارکشته به علاوه کلی انسان زحمتکش تو گرمای تابستونی که گذشت و زمستانی که تازه آغاز شده برای پیشرفت این پروژه بزرگ تلاش میکنند ، کلا" محیطی شلوغ از لحاظ کاری اما آکنده از دوستی و پر از ماجراهای جالب هست که سر فرصت اینجا مینویسم...
اسم کل مجموعه رو گذاشتم قاطی شدن تمدنها به طرز فجیع (، ترک، کرد ، فارس ، ارمنی ، سنی ، شیعه و.... همه اینجا به تعداد زیاد پیدا میشه )
اما میخواستم ازنیمه پنهان افرادی که تو این پروژه فعالیت میکنند اینجا بنویسم که برام خیلی جالب هست ::
دفتر فنی شرکت : بزرگترین افتخار زندگی اش این هست که تو بچگی صمد بهرنگی معلم اش بوده و فقر دوران کودکی اش رو با اون تقسیم کرده ، درسهای زندگی که از صمد بهرنگی آموخته همیشه برای ما تعریف میکنه!!!
مهندس ناظر : اول صبح رو معمولا" با ترانه هائی از ابی و داریوش شروع میکنه ، یکی دو ساعت بعد بحث کاملا" فنی میشه ، بعدا" باهم در مورد سبک سورئالیسم و سالوادور داالی و لوئیس بونوئل حرف میزنیم ، یکی دو ساعت بعد بحث در مورد طرح امنیت اجتماعی و.... (این شخص مرجع و منبع خوبی در همه مواردی که به ذهن انسان خطور میکنه هست الا امر گازرسانی )!!!
مسؤل انبار : ردپاش رو تو کارهای فرهنگی در خانه جوان پیدا کردم ، اسم فرنوش خان فتح الهی که میاد یه جور ناجوری میشه و همیشه از آقای حسنی به خوبی یاد میکنه ، نوازنده ترومپت هست ،کنسرت چند سال قبل علیرضا عصار دستپخت ایشون و دوستاش هست ، وقتی از بابک ریاحی پور بحث میکنه انگار در مورد پسر خاله اش حرف میزنه!!!
سرپرست کارگاه :: منبع خوبی از آخرین اخبارجالب اینترنتی ، همیشه چندتا لینک باحال برا رو کردن داره ، آخرین گافی که داده این بود که آمار رو به اینصورت اشتباه داده بود : حفاری کانال از ابتدای پروژه 2983 متر ، دفن کانال 3003 متر ( حالا ما نفهمیدیم چطور دفن کردن لوله از حفاری کانال زده جلو و چطوری تو اون بیست متر قبل از اینکه کانال حفاری بشه لوله گذاری و دفن شده !!!
مسؤل حفاری :: قهرمان سابق بوکس استان ( در مورد این یکی نمیشه زیاد بحث کرد ) !!!
جوشکار :: آقا ادیک با هفتاد واندی سال مسن تری عضو این مجموعه هست و نشون داده که هنوز دود از کنده بلند میشه ، از اولین جوشکاران لوله های گاز و نفت درایران ، دارای چند دیپلم و لیسانس جوشکاری از مؤسسات و شرکت های فرانسوی و انگلیسی و... ( من که کم آوردم ) !!!
کارآموز شرکت : پسر اتو کشیده ، مهندس متالوژی ، شاعری جوان که تا حالا یک کتاب شعر هم چاپ کرده ، همیشه موقع تست لوله های گاز حس شاعری اش گل میکنه و شروع میکنه به نوشتن !!!
خداوند رحمان و رحیم آخر و عاقبت این پروژه رو با این انسانهای عجیب و غریب به اضافه من( که کلا" کسی نتونسته من و کشف بکنه) ختم به خیر کنه آمین یا رب العالمین...
برای این پست کافیه...
موفق باشید و سعادتمند و خوشبخت
یا حق
سلام
خب دیگه من اول شدم تازه رسیدم.
خب مگه یادت رفته دیروز داشتم بهت غر میزدم که چرا آپ نمیکنی. خب اگه یه حرف دیگه بگم ممکنه اینجا بره رو هوا.
ولی توصیفات باحال بود راستی پس اون اسمایی که گذاشتین چی میشه من تصمیم دارم یه روزی شاهکارهای ترم اولم رو رو زخمه بزارم تا اون روز منتظر باش. تا ببینی چه اعجوبه ای بودم.
سفره خالی بود و خوان بی آب و نان
وان چه بود آش دهن سوزی نبود
این شبست آری شبی بس هولناک
لیک پشت پرده هم روزی نبود
سلام به داداشی
مرسی سر زدی
مهتاب شب
شاد باش
خدا را شکر کن که بالاخره تونستی نظر مساعد برخی از آقازاده ها و کله گنده ها را جلب کنی و مشغول به کار شی.ما که هنوز نتونستیم از لاین اینا بگذریم باید چه کنیم.
خدا هنوزم بزرگه.نه؟
بدرود
سلام ناصر عزیز
ممنون که به من سر میزنی و منو ببخش واسه اینکه دیر به دیدنت میام
واسم دعا کن که خیلی....
غمم دریاست و دلم تنها
دلت شاد
ناصر جان عجب بیوگرافی دادی !!! در ضمن شناسنامه ت باز نمیشه عزیزم یه چک بکن . عرض دیگه اینکه اگه کد لوگوی آزادی مریم و جلوه رو داری برام کامنت بذار تو وبلاگم . ممنونت میشم . اگرم نداری همین که تو وب خودت هست ( جنگ نمی خواهیم ) رو هم برام بذاری ممنون میشم . موفق باشی
شبی
کدام شب؟
شبی.
ستاره ای دهان گشود.
چه گفت؟
نگفت از لبش چکید.
سخن چکید؟
سخن نه ٬اشک.
ستاره می گریست.
ستاره ی کدام کهکشان؟
ستاره ای که کهکشان نداشت.
سپیده دم که خاک
در انتظار روز خرم است
ستاره ای که در غم شبانه اش غروب کرد
هزار کهکشان اشک در نگاه شبنم است.
هوشنگ ابتهاج
مهتاب شب آپ شد
بیا پیشم
به امید آزادی ایران و آگاهی ایرانی
شبی
کدام شب؟
شبی.
ستاره ای دهان گشود.
چه گفت؟
نگفت از لبش چکید.
سخن چکید؟
سخن نه ٬اشک.
ستاره می گریست.
ستاره ی کدام کهکشان؟
ستاره ای که کهکشان نداشت.
سپیده دم که خاک
در انتظار روز خرم است
ستاره ای که در غم شبانه اش غروب کرد
هزار کهکشان اشک در نگاه شبنم است.
هوشنگ ابتهاج
مهتاب شب آپ شد
بیا پیشم
به امید آزادی ایران و آگاهی ایرانی
آقا ناصر عزیز !
سلام ،به شما به خاطر قلم زیبایتان تبریک می گم ، روان می نویسید و بی تکلف ، و این لطف قلم شماست.
سلام مرا به دوست هنرمندتان برسانید گرچه نمی دانم کدام یک از دوستان بزرگواری هستند که توفیق آشنایشان را داشته ام اما رجا واثق دارم ذکر خیر و یاد نیکی که از من بر زبان و ذهن دارند ، بازتاب نیک اندیشی است که در حق من روا داشته اند . همین .
سلام...چقدر خوب که در محل کارت این همه ادمهای متنوع هستن..من دیگه کم کم داره حوصلم سر میره از این ادمهایی که هر روز صبح باید ببینم و چندان هم تعریفی نیستن :-)
سلام.ما ۵۶ روز با هم از ناموس مملکت دفاع کردیم.چه طور یادت نکنم.ببخشید من دسترسیم به اینترنت کم شده.ولی دوستان به جای ما.
سلام
وبلاگ زیبا با مطالب دلنشین داری
موفق باشی
یولون آچیق
ایشین دواملی اولسون
عشق اولسون سنه
عشق اولسون اذربایجانا
عشق اولسون ترکی و اذری یاشایان ملته
گوزلریم سنی گوزلر
سلام دوستان!
از شما دعوت می کنیم از سایت جدید ”آژانس ایران خبر” دیدن فرمایید:
http: www.iran-newsagency.com
منتظر حضور سبز شما هستیم!
ایمیل ما :
info@iran-newsagency.com
سلام به ناصر عزیز
ببینم توی این ادارتون فقط جای لرها خالیه
از شوخی گذشته خیلی خوب شرح دادی، خوندنی و جالب بود.
من هم با یک خبر وحشتناک به روزم