اییز امسال برای من غریبه نیست ...
از جنس همون پاییزسال قبل هست که باعث شد آواره و حیرون بشم
با همون بو ... رنگ ... آسمون آبی ... مردم دیوونه .و من دیوونه تر
تنها چیزی که کمی عوض شده منم. ، چند تار موی سفید ، اعصاب خط خطی و خیلی چیز های دیگه . کمی بی قرار هستم و کمی لاغرتر .... پیرمرد سر چهار راه هم دیگه روزنامه فروشی نمیکنه . شغل جدیدیش گدائیه .
دیگه راه رفتن تو بارون رو دوست ندارم . موقعیتش هم پیش نیومده . ایده آل هام بزرگ نیست . دیگه زیاد خوب نیستم. اما همه چیز سر جاشه . میخواد یه اتفاقی بیفته . خوب، بد ... ؟
پائیز مبارک باد
سلام
اخه چرا انقدر تلخ؟
بابا عیــــــــــــــــــــــــده!
عیدتون مبارک!
توید عید شما مبارک
سلام ناصریا جان
انگار بزرگ شدی و دیگه اهل جنون و دیوونه بازی نیستی
اتفاقا من هنوز زیر باران رو دوس دارم
راستی پائیزت مبارک
سلام
متنتون خیلی قشنگ بود
اما یکم سرد مثل هوای پاییز
امیدوارم دلتون گرم باشه
خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنید
سلام .. خوبید ؟؟ وب قشنگی داری .. خوشحال میشم که به منم سر بزنید .. و همراه راه شب بشید ..
عجب
منم زندگی دیگه برام معنی نداره
برنده می گوید مشکل است ولی ممکن
بازنده می گوید ممکن است ولی مشکل
اگر در صحنه ی زندگی به ناگه یکی از سیم های سازت پاره شد اهنگ زندگی را انچنان ادامه بده که هیچ کس نداند بر تو چه گذشته است.
اقای تیموری پستی بلندی های زندگیه که اونو قشنگ می کنه واین زشتی هاست که زیبایی ها رو بیشتر جلوه گرش می کنن
برقص گویا هرگز کسی تو رانمی بیند .عاشق شو گویا هرگز کسی دلت را نشکسته است و زندگی کن گویا بهشت اینجاست
(مارک تواین)
امیدوارم بار دیگه که می یام تو وبلاگتون همه ی حرفاتون پر از امید و انرژی باشه
به امید ان روز خدا نگهدار
خیلی ذوست دارم ببینمت دوست قدیمی