روز های خاکستری  من

روز های خاکستری من

میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی
روز های خاکستری  من

روز های خاکستری من

میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی

دمی با مولانا

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو 


پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو 

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو 


ور ازین بیخبری رنج مبر هیچ مگو 

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت 


آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو 

گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم 


گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو 

 

یادم هست اولین بار که هیچ مگو و نی نامه رو از حضرت مولانا خوندم چنان اثر و شوری  به من بخشید که وصف ناشدنی بود . از اون روز حضرت مولانا و اشعار زیبا و جهانی اون بخشی بزرگ از زندگی من شده . . .

نظرات 3 + ارسال نظر
مینا سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ

سلام به منم سری بزن و اگه مایل به تبادل لینک بودب حتما خبرم کن
رو تیلیغاتم کلیکی کن
www.khandee.mihanblog.com

اکبر شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:46 ب.ظ http://akbar13.com

معشوقه همینجاست همین جاست

آره مولانا
چی بگم جز دیوانگی محض برای ما آشفته گان جهان

منصور شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ

سلام دوست عزیز وبلاگ بسیار عالی دارین امیدوارم روز به روز پیشرفت بهتری داشته باشه
بهوبلاگ منم یه سری بزنید
اگه دوست دارین منو لینک کنین
ادرس:galaxy76.blogfa.com
اگه دلتون میخواین میتونین به من بگین تا لینکتون کنم
با ارزوی موفقیت شما
یاحق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد