در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند . پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس " کا.گ.ب " خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه ؟
پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس " کا.گ.ب " خواست که هیات گرجی را آزاد کند .
رییس " کا.گ.ب " اما گفت : " متاسفم رفیق ، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده اند !
نقل از وبلاگ فریاد خرداد
من این جا بس دلم تنگ است
و
هر سازی که می بینم
بد آهنگ است.....
دوباره افکار خاکستری ر
یخته تو سرم
دوباره کم آوردم....
مشکلات بالاخره تونست من رو به کناری بزنه....
جمع شدن با دوستان نسیمی به هر بهانه می تونست کمی از این افکار منفی مغز ام کم بکنه که متأسفانه از دستش دادم....
از همه دوستان و عزیزان که به هر طریقی احوال تا امروز سراغی از من گرفتند تشکر میکنم و معذرت می خوام که .......
فعلا" خداحافظی میکنم تا سر و سامانی به این آشفته بازار بدم
دعام کنید....
یا حق