روز های خاکستری  من

روز های خاکستری من

میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی
روز های خاکستری  من

روز های خاکستری من

میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی

جان مریم چشماتو واکن ببین که دیگه محمد نوری در بین ما نیست

جان مریم چشماتو واکن  

ببین که 

 دیگه محمد نوری در بین ما نیست 

 

استاد محمد نوری

stop & start

روزهای پرکاری ، روز های التهاب ، روزهای بارانی بهار ، بحث های مداوم کاری ، جلسات بی حاصل و با حاصل !  

تا چشم باز می کردی کار بود و کار بود و کار . نه تفریحی و نه آرامشی .  

بدلیل شرایط خاصی که داشتم مجبور بودم مدتی دست از همه علائق شخصی ام بکشم و مشغول تکمیل کارهای نهائی مربوط به دو پروژه بشوم . با جدیت هرچه تمامتر این کارها رو انجام می دادم و با حرص و ولع خاصی که داشتم منتظر روز موعود بودم . دریغ از فرصتی برای استراحت یا آرامش .... اما متأسفانه دقیقا" زمانی که می خواستم میوه و حاصل زحمات سه ساله ام رو در این مجموعه بچینم با حماقت بچه گانه فردی شغل و نمودار آینده روشنی که برای من پیش بینی می شد رو باهم و به همین راحتی از دست دادم !!!  

یک شوک باور نکردنی 

 یک STOP دیگر  

-----------------------------------------------

 

بعد از چند هفته استراحت و زندگی کردن هیپی وار و همچنین لذت بردن از زندگی به طرز دلخواه خود ، کار در محیطی آرام و بدور از هرگونه تنش و انرژی منفی رو انتخاب کردم .  

همان مسافر قبلی بودم لیک در راهی جدید .....  

----------------------------------------------- 

دقیق تر که به گذشته نگاه می کنم می بینم نه تنها چیزی از دست نداده ام ، بلکه در این مدت به موارد جدیدی از زیبائی های پیرامون ام و همچنین تجربیاتی نو دست یافته ام .  

خداوند بزرگ را سپاس گزارم که همیشه و همیشه یار و یاور و تنها محرم حقیقی من گناهکار بوده و کمکم کرده .... 

 و نیز سپاس گزار شما دوستان و عزیزانم هستم که همیشه با نظرات و حرفهای دلنشین و امید بخش من رو شرمنده مهر بی انتهایتان کرده اید....  

دوستتان دارم

سال بد سال یأس

سال بد

سال باد

سال اشک

سال شک

سال روز های دراز و استقامت های کم

سالی که غرور گدائی کرد.... 

تنها تعبیری که برای این سالی که آخرین نفسهایش را می کشد همین شعر از شاملوی بزرگ است . سال88 با همه فراز و نشیب هایش ، با همه خوبی و بدی هایش در حال گذر هست ، عین سالهای قبل .  

سال 88 واقعا" سال بدی بود برای من  

بهار پر اضطراب  

 تابستان وحشتناک پر از تنهائی  

پائیز پر درد  و  زمستان سوزان از سرمای بی برف... 

مردمان سرزمین ما مردمان پاک و بی ریائی هستند

لیک ای کاش خسروان این سرزمین یک هزارم مردمان این دیار احساس مسؤلیت داشتند....

نمی خواهم سیاسی حرف بزنم

اما

واقعا" سال گندی را در این امر شاهد بودیم

بگذریم .....

 

من عشقم را در سال بد یافتم

که می گوید : مأیوس نباش؟

من امید را در یأس یافتم

                                مهتابم را در شب

عشقم را در سال بد یافتم

و هنگامی که داشتم خاکستر می شدم

                                                  گر گرفتم...

زندگی با من کینه داشت

من به زندگی لبخند زدم ،

خاک با من دشمن بود

من بر خاک خفتم ،

چرا که زندگی ، سیاهی نسیت

                                      چرا که خاک ، خوب است ...!!!

                                                               درود بر شاملوی بزرگ

امیدوارم سال جدید سالی خوب و نیکو برای این ملت آزاد و آزادی خواه باشد

آرزوی نیکی و شادی و سعادت برای همه شما دوستان دارم .....

--------------------------------------------------------------------------------------

* اولین روز بهار ، آغاز بهاری دیگر از عمر من می باشد و بسان هر سال تولدی دیگر از شمار روزهای تولد من

و

پنجمین روز بهار سالروزی دیگر بر آغاز وبلاگ نویسی من

نیک می دارم این روزها را